تبلیغات X
سفارش بک لینک
نرم افزار حسابداری
آموزش ارز دیجیتال
لباس خواب
ابزار تادیومی
خرید بک لینک
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
جعبه لوح تقدیر
مجوز موسیقی
وی شاپ
Buy kaspa miner
Buy ks3
Ks3 miner
هنگ درام
پانتو ایران | فروشگاه کیف و کفش چرم تبریز
لیوان حجامت شعبانی
تولید پاکت پستی
ارسال بسته


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 1 نفر
    بازديد امروز : 57017 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 89775 نفر
    بازديد سال : 57016 نفر
    کل بازديد : 328558 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1978
    نظرات : 69


Thumb

http://kajavehdaran.samenblog.com/uploads/k/kajavehdaran/387510.jpg


کتاب احلی من العسل به قلم هادی نامجو و مسلم رجبی به آموزش روضه‌خوانی به صورت کامل و جامع می‌پردازد.

در بخشی از کتاب احلی من العسل می‌خوانیم:

آقا موسی بن جعفر علیه‌السلام چهار زندان‌بان داشت. در همه‌ی زندان‌ها دعا می‌کرد می‌فرمود: خدای من، ممنوتم، من از تو یه جای خلوتی می‌خواستم تا عبادتت کنم، با معبود خودم حرف بزنم. اما تو این زندان آخریه، دیگه لحن مناجات حضرت عوض شد. من نمی‌دونم این سندی بن شاهک ملعون چه کرد با مولا....که صدا می‌زد: «یا مخلص الشجر من بین رمل و طین و ماء خلصنی من یدى هارون»: ای خدایی که درخت‌و از بین آب و گل و ماسه در میاری، منو از دست هارون خلاص کن.

تو همین زندان آخر، پسر فاطمه رو مسموم کردند. این زندان‌بان یهودی، دستور داد پیکر مطهر حضرت‌و روی پل بغداد گذاشتند ولی شیعیان نگذاشتند بدن امام‌شون رو زمین بمونه، با عزت و احترام دفن کردند.

اما کربلا بدن مطهر سید الشهدا روی زمین باقی موند...کسی نیومد تشییع جنازه!! کسی به این پیکر مطهر احترام نکرد!! هر کی با هر چی دستش بود جسارت می‌کرد...فرقه بالسیوف، فرقه بالرماح، فرقه بالحجاره، فرقه بالعصاء...بعضیا با شمشیر...برخی با نیزه...بعضیا با سنگ...پیر مردها هم با عصا می‌زدند. همین قدر بگم با کاری کردند که عمه سادات سلام‌الله‌علیها برادر شو نشناخت... صدا زد: انت آخی...انت ابن أمی»

گفت آیا یوسف زهرا توئی؟
آن که من گم کرده‌ام آیا توئی؟
جای سالم از چه در این جسم نیست؟
باقی از این جسم غیر از اسم نیست؟


دانلود کتاب




اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم