درباره وبلاگ
هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)
ورود کاربران
آخرين مطالب ارسالي
- شهادت حضرت زهرا (س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد
- میلاد حضرت زینب کبری(س) و روز پرستار
- ۱۳ آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی
- ۱۳ آبان و نکات عبرت آموز در تاریخ ایران
- سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه(س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد
- میلاد با سعادت امام حسن عسکری(ع)
- شهادت مظلومانه مردم غزه
- میلاد حضرت رسول (ص) مبارک باد
- میلاد امام جعفرصادق(ع) مبارک باد
- سالروز ازدواج پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه (س)
- آغاز امامت حضرت مهدی(ع)
- شهادت امام حسن عسکری (ع) بر تمامی شیعیان تسلیت باد
- معجزات و کرامات امام عسکری علیه السلام
- چهل حدیث گوهربار از امام حسن عسکری علیه السلام
- زندگینامه امام حسن عسکری علیهالسلام
- شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد
- شهادت ختم رسل ، محمد رسول الله (ص) تسلیت باد
- شهادت امام حسن مجتبی(ع) بر تمامی شیعیان تسلیت باد
- زندگینامه پیامبر اسلام از تولد تا رحلت
- روضه ۲۸ صفر و رحلت پیامبر (ص)
نويسندگان
آمار بازديد
آنلاين : 1 نفر
بازديد امروز : 58326 نفر
بازديد ديروز : 32758 نفر
بازديد ماه : 91084 نفر
بازديد سال : 58325 نفر
کل بازديد : 329867 نفر
تعداد اعضا : 10 نفر
کل مطالب : 1979
نظرات : 69
چرا لوتیهای قدیم عاقبت به خیر میشدند؟ ماجرای پیغام داش علی
ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از
علمای بنام تهران بود که در سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانیها و
پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و میتوانیم هر چند به صورت
مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.
آیتالله
مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه
علمیهشان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه
میداد که بر دل مینشست؛ به طوری که حتی هم اکنون نیز نشستن پای صحبت و
کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.
قدیم داش مشتی ها یک
ارتباطی با خدا داشتند. یک حساب جاری داشتند. ماه رمضان و محرم و صفر، عرق
خورها عرق نمی خوردند. یکی را من می دیدم شب عید فطر شیشه مشروب دستش بود
میرفت خانه! پیرمرد هم بود. میرآب بود. میرآب میآمد شب ها در خانه ها را
میزد میگفت: آب! آن موقع آب لوله کشی نبود، شما شب از خواب بیدار می شدی و
آب می آمد درب خانه شما! پیر مرد شب عید فطر شیشه عرق دستش بود. ولی روزه
می گرفت. ماه رمضان عرق نمی خورد.
داش های قدیم. یک راه آشتی
داشتند. لذا چون یک راه آشتی داشتند، موفق به توبه میشدند، عاقبت بخیر می
شدند، چون یک حساب جاری با خدا داشتند. یک رابطه کوچکی با خدا داشتند. ماه
رمضان، محرم و صفر عرق نمی خوردند. نا اهل هایمان به از اهل های حالا
بودند.
عقیده ای که نااهل های قدیم داشتند از ما بهتر بود
عقیده
ای که نا اهل های قدیم داشتند از ما بهتر بود. حسن خان بابایی مشروب خورده
بود مست بود . روضه خوان آمد رد شود دولا شد، پنج زار به او داد، گفت:
روضه بخوان. گفت: اینجا صندلی نیست. خم شد گفت: بشین روی من! زار زار گریه
میکرد. درحالی که مست بود. روضه خوان روضه می خواند: صلّی الله علیک یا
اباعبدلله، او اشک می ریخت!. اینها توبه می کردند. برای همین که یک حساب
جاری با خدا داشتند، عاقبت بخیر می شدند.
خیلی از عرق خورهای قدیم را ما یادمان هست که توبه میکردند
امام
حسین (ع) دستشان را می گرفت و نجاتشان میداد. این که میگویند: «إنّ
الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، امام حسین چراغ هدایت است و کشتی نجات
است، برای همین است. خیلی از عرق خورها را ما یادمان هست قدیم، توبه
میکردند. محرم و صفر که میشد سینه میزدند، پیراهن سیاه می پوشیدند، بعد
هم توبه میکردند. ما خیلی دیدهایم از این آدمها که نا اهل بودند. عقیده
ای که آنها داشتند ما نداریم.
اول محرم پیراهن سیاه می پوشید، لب
به مشروب نمی زد، سینه می زد. یک رابطه کوچکی داشتند با خدا، یک ارتباطی،
یک حساب جاری. دیدهاید اینهایی که با بانک حساب جاری دارند؟ یک پول کمی هم
ته حسابش هست ولی باز هم اگر پول بخواهد بانک به او می دهد. چون حساب جاری
دارد بانک او را می شناسد. با خدا هم اگر کسی حساب جاری داشته باشد مثل
داش ها و عرقخورها عاقبت بخیر میشود.
ماجرای پیغام حاج علی تک تک که آیت الله مجتهدی به امام رضا رساند
حاج
علی تک تک در محل ما، پهلوان بود. هشتاد-نود سال هم عمر کرد. زورخانه اش
الآن هم هست. می آمد اینجا برای نماز. تک تک به او میگفتند، چون چاق بود؛
وقتی راه می رفت مثل ساعت تک تک میکرد. خودش به خودش می گفت: داش علی. خدا
بیامرزدش. خیلی علاقه به من داشت. دو سه دفعه هم در خانه کلّه پاچه درست
کرد، ما را دعوت کرد. یک دفعه من می خواستم بروم مشهد، مرا دید. گفت: می
خواهی بروی مشهد؟ گفتم : بله . گفت: آنجا که می روی به امام رضا (ع) بگو:
داش علی یک چیزی در گوش من گفت، نفهمیدم چه گفت.
منبع: گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»
تعداد بازديد : 50 | ارسال نظر(0) | نسخه قابل چاپ | موضوع: امام رضا (ع),
برچسب ها: عاقبت به خیری لوتی ها
جستجو
پربازديدترين مطالب
پيوندها
- پرچم سرخ یا حسین
- مختارنامه ای ها
- پایگاه جامع عاشورا
- ایران و جهان چند قطبی
- ایران ارتوپد
- دریای خزر
- داستان برای کودکان و نوجوانان
- تغذیه سالم و درست
- هیئت انصارالحسین (ع) شهدای آذریهای تنکابن
- هیئت انصار الحسین
- بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی
- بچه های شیعه
- سایت مسجد جمکران
- پایگاه اطلاع رسانی تعزیه ایران
- تجربه های آموزشی قرآنی
- دار الایتام امام هادی (ع)
- آموزش زبان انگلیسی برای کودکان
- کوچکترین مرد کربلا
- پایگاه مقاومت شهدای پسکلایه کوچک
- شجره طیبه صالحین
- فروشگاه اسلام مارکت
- آموزش مداحی امیرپور خادم العباس
- شیعه نیوز
- شیعه لیدرس
- هاست رایگان
- پوسترهای مذهبی
- مجمع جهانی حضرت علی اصغر(ع)
- دختران آفتاب
- سایت آیت الله سیستانی
- مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
- تو فقط لیلی باش
- طرح عفاف و ترویج حجاب
- حسینیه نوحه
- طراحی سایت
- ریاحین
- سبک زندگی اسلامی
- کتابخانه احادیث شیعه
- اسلام کوئست
- مسجد الزهرا
- عقیق