اثری زیبا از استاد شهریار که خودش به تنهایی یک روضه کامل است...حتما بخوانید
امیر قافله دشت کربلاست حسین به راه بادیه عشق، آشناست حسین ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
عباس، سکینه به حرم تشنةآب است برخیز علیاکبرِ من در تب و تاب است ای جان برادر، ای جان برادر
انا مظلوم حسین انا محروم حسین
عجبا وا عجبا امت کفار که يک سر
چشم پوشيده ز حق نمک آل پيمبر (ص)
می شناسید مرا من پسر فاطمه ام
بخدا زین همه دشمن نبود واهمه ام
من که سر سلسله ی آل اصیل شرفم
می شناسید خود این سلسله را قائمه ام
خــون تــو آفـــتـاب شـد از بـام هـا گـذشــت
شـد کـوه ســیـل و بر سر بدنـام ها گـذشـت
نـامــت شـــراب کـوثـر ایـمان و عشـق بـود
صــدها هـزار جـرعـه شـد از جام ها گذشت
شبی که نام تو در باور زمین گل کرد
کسی نگفت «چرا زخم ما چنین گل کرد »
دوباره مزرعه کربلا شکوفا شد
دوباره پینة دستان خوشهچین گل کرد
صدا در سینه ها ساکت که اینک یار مى اید
ز راه شام و کوفه عابد بیمار مى آید
غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش
به چشم آیینه ایزدنمایى تار مى آید
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درسْ بهر مسلمین است
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
وقت آن شد عشق خونینتر شود
لاله های غصه رنگینتر شود
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
بعد یک اربعین رسید از راه آنکه از راه دور می آید
غم به قلبی صبور می آید
قتلگه را دوباره می بیند
چل روز شد که چشمم تطهیر گشت با غم
با واژههای خونین میخواندم محرم
بر سینه میزند غم در دستههای ماتم
میآورد اگرچه دستان خستهام کم
اگر چه ديدهام از هجر تو پر از گهر گردد بمان در خيمه اما گريه کمتر کن به جان من
ميا چو خنده دشمن به جانم نيشتر گردد
مبادا عمهام زينب ز مرگم باخبر گردد