د
تبلیغات X
سفارش بک لینک
نرم افزار حسابداری
آموزش ارز دیجیتال
لباس خواب
ابزار بتادیومی
خرید بک لینک
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
مجوز موسیقی
وی شاپ
Buy kaspa miner
Buy ks3
Ks3 miner
هنگ درام
پانتو ایران | فروشگاه کیف و کفش چرم تبریز
لیوان حجامت شعبانی
تولید پاکت پستی
ارسال بسته

هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 1 نفر
    بازديد امروز : 57017 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 89775 نفر
    بازديد سال : 57016 نفر
    کل بازديد : 328558 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1978
    نظرات : 69



آیت‌الله بهجت(ره) می‌گوید: علمای سابق که آن همه در علم و عمل موفق بودند و عمر با برکت داشتند و از انحراف فکری سالم بودند، در اثر خوردن غذای حلال و اجتناب از غذاهای شبهه‌ناک بوده است.

ادامه مطلب ...





روزی حضرت موسی به خداوند عرض كرد: ای خدای دانا وتوانا ! حكمت این كار چیست كه موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌كنی؟ چرا موجودات نر و مادة... زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌كنی؟


ادامه مطلب ...




سال گذشته مطلبی رو برای شما دوستان انتخاب کردیم با عنوان "کاریکاتور فرار از روزه" که موارد عبرت آموز و طنزی داشت و خیلی از دوستان از این کاریکاتورها لذت بردند برای امسال هم مجموعه سری دوم رو اضافه کردیم که امیدواریم مثل سال گذشته ازش لذت ببرید...


ادامه مطلب ...





برخی افراد در ماه مبارک رمضان بهانه های مختلفی برای فرار از روزه می گیرند.
برای دیدن تصاویر دیگر به ادامه مطلب مراجعه کنید!

ادامه مطلب ...




من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…


ادامه مطلب ...






به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق،
در زمانی که خیلی ها برای دست بوسی شاه و چاپلوسی سر از پا نمی شناختند تختی هنگام دریافت مدال پهلوانی روبروی شاه ایستاد...

ادامه مطلب ...




من یك زن هستم ؛
من یك انسان هستم !
من هم مثل تو موسیقی، خندیدن، و دویدن در باد را دوست دارم ....
خواهش میكنم تو نگاهت را تطهیر كن ... !!!

منبع: www.fereshteha.blogfa.com
 




Thumb

دختر با ظاهری ساده و نه مذهبی در حال عبور كردن از خیابان بود
پسری از پیاده رو داد زد سیبیییلو چطوری؟

دختر كاملا خونسرد تبسمی كرد و جواب داد
وقتی تو زیر ابرو بر می داری من سیبیل می زارم
تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه

پسر سرخ شد و چیزی نگفت!!!





Thumb

 دل هاي مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کُر است . وقتی به علی علیه السلام متصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاك می کند.


ادامه مطلب ...





در این بخش داستان هایی با موضوع پند و حکمت و همچنین با موضوعات مناسب برای کودکان و نوجوانان قرار داده می شود و امیدواریم که در کامل کردن این بخش ما را یاری نمایید




Thumb

یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد !


ادامه مطلب ...




Thumb

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟


ادامه مطلب ...




Thumb

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.


ادامه مطلب ...




Thumb

روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.



ادامه مطلب ...




Thumb

يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد. يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي كلاس‌ها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند و در حالي كه بلند، بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود شوت مي‌كردند و سر و صداي عجيبي راه انداختند. اين كار هر روز تكرار مي شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاري بكند.


ادامه مطلب ...



اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم