تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
فایل گپ
بیگ بلاگ
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
خرید ملک در دبی
آموزش خلبانی
دانلود فارسی ساز بازی ها
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
شرکت تولید کننده ساندویچ پانل
ساندویچ پانل سردخانه
ساندویچ پانل کلین روم
دزدگیر هایکویژن
دزدگیر هایکویژن
هوش مصنوعی فارسی
تابلو دکوراتیو
حفاظ شاخ گوزنی
درب آکاردئونی
درب فرفورژه
حفاظ پنجره
لابراتوار نورقائم


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 1 نفر
    بازديد امروز : 74374 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 107132 نفر
    بازديد سال : 74373 نفر
    کل بازديد : 345915 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1982
    نظرات : 69


Thumb

فنون مداحى

اين بخش از نظر آموزشى بسيار مهم و ارزشمند است . و لذا در خواست داريم كه به دقت مطالعه و در مجالس به كار برده شود. تا همه دريابيم با رعايت نكات فنى در مداحى مجالس اهل بيت (عليهم السلام ) زيبا و جذاب خواهد بود. و هيئت ها از بى نظمى و پريشانى نجات پيدا خواهند كرد.

اين خواسته استعمار است كه در جلسات روضه هر كس هر شكلى خواست مداحى كند هر چيزى دلش مى خواهد بخواند. ما معتقديم اهل بيت (عليه السلام ) منشاء و بنيانگذار نظم و برنامه هستند. از وصاياى مهم اميرالمونين على (عليه السلام ) نظم است . فنون مداحى يكى از امتيازات آن نظم بخشيدن به جلسات مداحى و روضه و در نتيجه منظم شدن هئيت مى شود. و هر جا كه نظم حاكم شد يادگيرى و شعور بالا خواهد رفت .
در اين بخش بر آنيم تا فنون زير را تشريح نمائيم .


1) فن مجلس خوانى (مجلس شاعرانه و مجلس عالمانه )
2) فن بين المجلس خوانى
3) نوحه خوانى
4) دم خوانى
5) واحد خوانى
6) بحر طويل خوانى
7) زمينه خوانى
8) شور خوانى
9) شرر پاشى يا تكه خوانى
10) قصيده خوانى
11) مثنوى خوانى
12) دكلمه خوانى
13) مرصع خوانى
14) خود خوانى
15)رديف خوانى
16) غريب خوانى
17) چارپايه خوانى
18) تازه خوانى
19) فن گريز يا پل سازى


1) مجلس خوانى
همانطور كه در مقدمه اين بخش ذكر شد مجلس خوانى دو گونه است .


الف : مداحى شاعرانه
بعد از اينكه مداح موضوع مداحى را انتخاب كرده كه در چه موضوع يا محورى مدح و مرثيه يا شعر و سخنى اجرا كند به مرحله اجرا، مى رسد. مداحى شاعرانه از اول با شعراست و موضوعات مهم و جالب و ادبى مورد توجه قرار مى گيرد. و اجراى شعر با شواهد داستان و صحنه سازى و معنى كردن و مثال آوردن ، تفسير آميخته با هنرها و شاهكارها و مضامين و زيبايى هاى ادبى بوده و موضوعات در ادبيات شعر گاهى در هر مصراع پراكنده و مختلف است . به انتخاب بيان ، تفهيم ، حسن سليقه بسيار ديده و شنيده ايم . كه مداحى با بيان جذاب يك موضوع و شعر و مضمون حساس ‍ و آتشين داشته ولى به علت عدم جذابيت بيان نتوانسته است تاثير بگذارد. و لذا به همين علت مضمون را هم ضايع ساخته است .


ب : مداحى عالمانه
در اينگونه مداحى شروع مجلس بيشتر با استفاده از دعا، زيارت ، خطبه ، يا اشعار عربى يا روايات ولايى يا احاديث متناسب موضوع آغاز مى شود. در اين بخش از روايات جذاب استفاده مى شود وقتى به روضه مى رسيم . حالات و عواطف و احساسات به حد شورانگيز مى رسد. در مداحى عالمانه بيان و تاثير و انتخاب زيبايى هاى گفتارى بيشتر پيرامون محورهاى علمى ، تاريخى ، روايى و اخبارى بوده و رساندن معارف و پيام و درس ‍ مكتبى در نظر مداح است كه با زبان شعر و مرثيه بيان مى شود. در مرثيه بيشتر از مقاتل عربى هستند استفاده مى شود.
مضامين بايد بر گرفته از روايات ، احاديث ، اخبار تاريخى باشد. در مداحى شاعرانه مداح راحتر و آزاداتر است ولى در مداحى عالمانه مداح بايد در احاديث و اخبار و روايات كم و زياد يا غلو نكند. از معصومين (عليهم السلام ) سخنى بدون مدرك و شبهه ناك نقل نكند و قدرت استنباط داشته باشد.
در مداحى شاعرانه اگر مداح مطالعه و سرمايه معلوماتى در مقاتل نداشته باشد با توضيح شعر مرثيه مى تواند مجلس دارى نمايد. اما در مداحى عالمانه گفته ها عميق تر و تحقيقى و كامل تر بيان شده و از حدى كه در شعر به آن اشاره شده فراتر مى رود. وقتى سخن به اين جايگاه مى رسد بايد بگوئيم كه مداحى يك مكتب است كه معرفى آن هنر و هنرمند مى خواهد.


2) فن بين المجلس خوانى
همانطور كه از عنوان بحث مشخص مى شود در اين قسمت مداح خود آغاز كننده نيست . بلكه بين مجلس از مداح يا سخنران مجلس را تحويل مى گيرد. و چند درجه دارد.
الف ) بلافاصله بعد از واعظ اگر مجلس گرم و آماده است و سخنران روضه خوان و مرثيه خوان قهار باشد ديگر نياز به مقدمه چينى نيست و بايد در همان حال مجلس را اداره كند.
ب ) در بين دعا يا زيارت با ترجمه قسمتى از آن شعر يا روضه مناسب آن را انتخاب كرده كه با شور و حال خاص خوانده مى شود.
ج ) بعد از مداح ديگرى مجلس را تحويل گرفته به همان شكل بند الف بايد ادامه دهد. اگر واعظ يا مداح قبلى مجلس را به حد اوج شور و حال نرسانده اند در اينجا اگر مداح مى تواند با فرود آمدن مجلس را گرمى بخشد مقدمه چينى آن هم با شعر خوب مانعى ندارد.
د) بعد از مداحى مجلس را تحويل ميگيريم كه وارد نوحه شده ما در اينجا بايد واحد را شروع كنيم يا اگر نوحه به همان سبك داريم . يك يا دو بند و سپس واحد را ادامه دهيم .
ه ) مداح قبل واحد را شروع مى كند مداح بعد بايد به همان سبك واحد بخواند كه البته در اين خصوص در رديف خودى بيشتر بحث خواهيم كرد.
و) مداح قبل تمام مجلس را خود اداره مى كند يعنى شروع ، مرثيه ، زمينه ، نوحه ، واحد و شور. سپس مداح بعد وارد مى شود اينجا بايد بسيار كوتاه در سه تا پنج دقيقه در شور و حال و اشعار طوفانى مجلس را ادامه و سريع به دعا ختم شود. چون معمولا بعد از روضه و سينه زنى و شور كمتر افراد به روضه پايان مجلس توجه دارند البته اين در همه مجالس يكسان نمى باشد. برخى از مجالس مثل بازار هيئت هاى قديمى بيشتر به روضه آخر مجلس ‍ علاقه دارند.


تذكر 1: بندهاى مذكور در مجالس مدح هم كارائى دارد. و عزيزان بايد در مولودى خوانى هم اين قواعد را سر لوحه قرار دهند.
تذكر 2: مداحان كار كشته در هر كه مجلس را به آنها تحويل دهيم با خواندن چند بيت يا با سخنى يا شورى مجلس را به دلخواه به اوج يا فرود مى آورد. كه اين كار هر كسى نيست .


3) فن نوحه سرائى و نوحه خوانى
يكى از مواردى كه در مجالس اهل بيت از ديرباز مرسوم بوده نوحه خوانى بوده و نوحه خوانى در محرم بسيار گسترده مى شود و هر كس با هر تيپ و سليقه و سطح سواد حتى از افراد بى سواد نوحه هائى را با گوش دادن حفظ و مى خواندند. و مشاهده مى شده كه برخى از نوحه از مضامين بسيار ضعيف و بعضا از تحريف برخوردار بود. و يا هر سال تكرار مى شد. گرچه تكرار برخى از نوحه نه تنها ايرادى ندارد بلكه در پوست و خون مردم است و انصافا دل و قلب هر مستمعى را به خود جذب مى كند مثل :
امشب شهادت نامه عشاق امضاء مى شود. گلى گم كرده ام مى جويم او را، اى ساقى لب تشنگان اى جان جانانم . و از اين قبيل نوحه كه بستگى به عيار اخلاص نوحه سرا و نوحه خوان دارد.
به بركت انقلاب و دفاع مقدس و توجه ويژه شعراى مذهبى امثال حضرات آقايان حاج غلامرضا سازگار، حاج سيد رضا مؤ يد حاج على انسانى ، نوحه ها هر سال از رشد كمى و كيفى خوبى برخوردار بوده است . و مضامين ضمن برخوردارى از روح ادبى از امتيازات ديگر مثل برانگيختن احساس و عاطفه استفاده از مقتل و روضه و زبان حال هاى بسيار جذاب و شورانگيز استفاده مى شود. و هر سال هم از سبك ها و وزن هاى جديد استفاده مى شود. اما در چند سال اخير متاسفانه برخى از كتب و جزوات به جاى تقويت اين مهم به جمع آورى شورهاى با مضامين بسيار ضعيف و برخى هم دون شان اهلبيت و اهانت به ذوات مقدسه اهلبيت (عليه السلام ). تشبيه كردن خاندان آل محمد (صلى الله عليه وآله ) به گل و بلبل و گياه و قنارى و استفاده از سبك هاى مبتذل غربى و آهنگ هاى مبتذل آوازه خوان هاى قبل از انقلاب به بهانه جذب چند جوان و استفاده از عبارات شرك آميز حسين اللهى ، رقيه اللهى ، زينب اللهى ، انا عبدالرقيه ، هر چه بادا باد على پرستم من ، روى آورده اند و كتب و جزوات هم با كيفيت بسيار پائين و قيمت گزاف به فروش مى رسد. و اسمش را مى گذارند ترويج فرهنگ حسينى يا علوى يا فاطمى پناه مى بريم به خدا. البته انتقاد در اين خصوص به نوشتن يك كتاب نياز دارد. اما اميدواريم عزيزان مداح به اين مهم توجه كنند. و عنايت داشته باشند كه نوحه خوان واقعى كيست .
استاد ارجمند حاج على انسانى در يكى از نوحه هاى جانسوز و نغز اينگونه سروده اند.
برسى نى سر تو         پاى نى خواهر تو
دختران سينه زنان         نوحه خوان مادر تو
اولين كسى كه براى اباعبدالله نوحه خوانى كرد. حضرت زهرا (س ) بوده و لذا به ارزش اين موضوع بايد پى برد.
و نوحه خوان ضمن برخوردارى از اخلاص و صلاحيت اخلاقى و عملى و ظاهرى بايد به كيفيت و مضامين نوحه توجه نمايند.
اما چند نكته راجع به فن نوحه خوانى
1) نوحه ها بايد از مضامين جانسوز برخوردار بوده و دم (پاسخى كه مستمعين مى دهند) هر چه كوتاه تر باشد براى يادگيرى بهتر است و زودتر مجلس نوحه به اوج خود مى رسد.
2) استفاده از تحرير و تكرار برخى از مضامين باعث حزن و اندوه مى شود و برخى از محافل هم مبدل به گريه و روضه مى شود.
مثال در يكى از نوحه هاى جانسوز راجع به حضرت رقيه (س )     زد ز راه كين عدو (زخم قلبم را نمك ) (3) تكرار قسمت دوم از خط اول مستمع را آماده مى كند براى شنيدن مصراع دوم
زد ز راه كين عدو زخم قلبم را نمك         نام تو مى بردم و او مرا مى زد كتك(3)
يا در نوحه حضرت زهرا (س )
تو فتادى من نشستم ، تو خميدى من شكستم ، از خجالت ديده بستم
مستحضريد تكرار مضامين مذكور اوج مصائب و دردهاى دل مولا اميرالمومنين (عليه السلام ) مى باشد و باعث شدت حزن مردم مى شود.
3) براى تسلط بر نوحه خوانى نوحه را بايد چند بار قبل از مجلس مرور كرد.
4) جدا از نوحه هايى كه شائبه هتك حرمت اهل بيت (عليهم السلام ) است و يا از سبك ها و آوازهاى مطرب استفاده مى شود خوددارى شود.
5) متناسب با مضامين و موضوع نوحه بايد واحد خوانده شود.
6) اوج و فرود در نوحه خوانى باعث زيبايى نوحه مى شود.
7) در برخى از نوحه ها و بعضى از شبها مثل شام غريبان ، شب شهادت برخى از ائمه اطهار (عليه السلام ) در پاسخ و يا بعضى از بندهاى نوحه از مستمع خواسته شود دو دست بر روى سر بياورند كه در تقويت حزن نوحه خوانى موثر و مفيد است .

با توجه به اهميت نوحه و دم خوانى و پيشنهاد يكى از دوستان در صدد برآمديم . راجع به اين دو عنوان از فنون كمى تخصصى تر بحث نمائيم . و مناسب ديدم از مباحث ارزشمند حاج على انسانى خوشه بچينيم و لذا مطالب ذيل از گفتار ايشان با مقدارى دخل و تصرف مناسب حال اين نوشتار از نظر مخاطبان محترم مى گذرد. و با اين تك بيت آغاز مى نمائيم .
دل حسينيه نفس نوحه ، طپش سينه زنى است         دم بگيريم كه عمر همه يك دم باشد
در رابطه با كلمه ((دم )) و ((نوحه )) كه معمولا هر دو با هم و مترادف هم مى آورند. اما هر كدام معناى خاص خود را دارد. و دو معقوله اى جداى از هم است . ((دم )) را مى شنوند و معمولا مستعمين آن را تكرار مى كنند و پاسخ مى دهند. ولى نوحه به معناى زارى كردن است در اصطلاح كلمه ((دم )) در لغت نامه دهخدا معانى گوناگونى دارد. كه به بعضى اشاره مى شود. ((م )) به معناى نفس و هواى است كه با حركت آلات تنفس در شش ها داخل و خارج مى شود و به آن دم و بازدم مى گويند.
((ذكر من هر دم يا حسين هر بازدم يا زينب است ))
سعدى مى فرمايد: هر تنفس كه فرو مى رود ممد حيات است و چون برآيد مفرح ذات .
دم به معناى كلام و صدا نيز آمده مثل خجسته دم ، فسرده دم .
دلش پر غم و درد بينم همى         لبش خشك و دم سرد بينم همى (فردوسى )
دم ز خواهش چون مصفا شد دم عيسى شود         دست چون شد از طمع كوته يد بيضا شود(صائب )
دم به معناى لحظه دمى به آسايش برآوردن         هر دم از اين باغ برى مى رسد(سعدى )
دم به معناى دعوت ، ادعا و لاف و در محاوره مى گويند فلانى دم از مردانگى مى زند.
بيهوده چرا هر كه زند لاف تجرد         هر بى پدرى عيسى مريم شدنى نيست(صابر همدانى )
دم در لسان عرب به معناى خون است .
در نتيجه دم به چند كلام در وزن هاى مختلف عروضى مى گويند كه مداح براى عزاداران و سينه زنان با نواى خاصى مى گويند و با همان شيوه و آهنگ كه مى شنوند به صورت جمعى جواب مى دهند.
گاهى ديده شده كه دم در دسته هاى عزادارى آنچنان توجه را جلب مى كند كه در كوچه و بازار و خيابان اشخاص رهگذر را هم تحت تاثير قرار داده و به آنها پيوسته اند و دم مى تواند محور نظم و يكپارچگى از مبدا تا مقصد باشد.
اگر در سروده ها دقت شود نتايج مثبت فراوانى را به همراه خواهد داشت .
اما نوحه
در فرهنگ نوحه به معناى بيان مصيبت و گريه كردن با آواى بلند آمده در لغات هم به معناى آواز ماتم و شيون و گاهى به معناى ندبه ، مويه گرى و زارى در عزاى عزيز از دست رفته آمده است .
چرخ گردون بسى بر آورده است . نوحه و نوحه گر ز معدن سور
گر بود در مجلسى صد نوحه گر         آه صاحب درد را باشد اثر (عطار)
كوتاه سخن اينكه دم كار ذاكر است و مداح و نوحه كار مستمع و اگر در چارچوب باشد. شنونده به نوحه كردن تشويق و ترغيب مى شود. و اگر از زاويه حماسى و مكتبى و فخامت زبان كم رنگ باشد اما خاصيت تاثير گذارى بر عواطف داشته باشد كوشش لازم را به فخامت آن مى دهد.
يك مرد مانده بود و كران تا كران عدو         يك تير مانده بود و جهان تا جهان نشان
در پايان ((شايسته )) است تا آنجا كه ادب و آداب مى طلبد در اينگونه سروده ها از تعابير تحقيرآميز و موهن مطالبى كه در شاءن عزيزان خدا نيست پرهيز شود. در غير اين صورت عمر سروده ها كوتاه خواهد بود و سراينده آن بى پايگاه .

4) فن دم خوانى
دم خوانى يعنى مداح شعرى آهنگين و موزون را بخواند و مستمع يا با او هم خوانى كند يا با يك مصراع و يك جمله و يا كلمه يا اسم و ذكرى به او پاسخ دهند.
1) جانم على اى جان جانانم على . مستمع اين ذكر را مى گويد و مداح شروع كند بندهايى را در همين وزن مى خواند.
2) شرف معيار و ايثار حسين است .
هدف آمال و افكار حسين است در اينجا مستمع آخر شعر را (حسين است ) تكرار مى كند.
3) نشر حقايق را ببين قرآن ناطق را ببين .
مادر بيا مادر بيا احوال صادق را ببين واويلتا، واويلتا. در اين قسمت مستمع با ذكر واويلتا به كمك مداح مى شتابد.
4) گل رنگ بو ندارد آبى به جوى ندارد روكن به هر كه خواهى گل پشت رو ندارد يابن الحسن يابن الحسن
مستمع فقط ذكر يابن الحسن را تكرار مى كند البته موارد زيادى از انواع دم وجود دارد كه ما به همين چهار مورد بسنده مى كنيم .
چند خاصيت دم خوانى
1) در بين المجلس خوانى بسيار استفاده مى شود و مفيد هم واقع مى گردد.
2) يكى از موفقيت مداح اين است كه بتواند از ابتدا مجلس دل و زبان مستمع را با خود همراه كند يعنى از مستمع كار بكشد. و در صحنه مداحى بوده و حواسشان جاى ديگر نباشد. بهترين روش دم خوانى است كه موقعيت را به وجود مى آورد.
3) براى مداحان تازه كار و نوجوان كه معمولا اضطراب دارند بسيار مفيد است صداى مردم با صداى مداح ادغام شده و يك هم خوانى ايجاد مى شود تا مداح تازه كار به تدريج مسلط شود. و در مواقع سكوت با شجاعت و بدون اضطراب به كار خود ادامه دهد.
4) حسن ديگر اين است تا مردم پاسخ يا ذكر را مى گويند مداح در اين فاصله تنفس نموده و براى ادامه مجلس آمادگى لازم را كسب مى كند بايد توجه داشت اشعارى كه براى دم خوانى انتخاب مى شود. بايد ساده ، روان ، همه فهم و زود فهم باشد. تا بلافاصله مستمع آن را ياد بگيريد و با مداح بخواند و لذا بايد مواظب بود در دم خوانى اشعار سنگين الفاظ و تشبيهات مبهم و كلمات خشن و غير عاطفى نباشد در اينجا روح عاطفى و احساسى بايد بيشتر از روح ادبى باشد البته مطلقا از الفاظ ضعيف استفاده نشود.

5) فن واحد خوانى
واحد معمولا بعد از نوحه خوانده مى شود. و بايد از ويژگيهاى ذيل برخوردار باشد.
الف ) شعر واحد آتشين و جانسوز و داراى روح حماسى باشد.
ب ) معمولا اشعار در قالب مثنوى بيشتر در واحد خوانى كارايى دارد.
ج ) استفاده از ميان دار مجرب در واحد بسيار موثر است .
واحد خوانى معمولا سه شكل است .
1) مداح چند بيت را مستمر خوانده و بعد از چند بيتى با آهنگ مناسب و به مقتضاى حال مجلس سينه زنى پاسخ از مستمع مى گيرد.
2) مداح هر مصراع يا بيتى را خوانده بدون فاصله مستمع پاسخ مى دهد.
3) مداح شعرى را به طور كامل اجرا مى كند و در پايان متناسب با وزن همان شعر وارد شور مى شود.
در واحد خوانى هم فنون بين المجلس خوانى بايد مراعات شود.

تذكر: اگر مستمع خوب و سرحال بود خوب است شعر مرثيه اى و داراى معانى مقتل خوانده شود تا بين سينه زنى اشك هم باشد اگر غير از اين باشد نبايد شعر مرثيه اى خوانده شود و بيشتر از اشعار مدحى و ساده استفاده شود.

6) فن بحر طويل خوانى
بحر طويل خوانى از فنون قديمى در مداحى به شمار مى رود. كه مداحان قوى و بر جسته قديمى بيشتر استفاده مى كردند زيرا حفظ كردن و خواندن بحر طويل تبحر خاصى مى خواهد. كه معروفترين آن شير سرخ عربستان وزير شه خوبان كه در پايان مراسم سينه زنى خوانده مى شد و سينه زنان پاسخ مى دادند شه با وفا ابوالفضل صاحب لقا ابوالفضل
متاسفانه به جاى اينكه روز به روز فنون ما شكل بهترى پيدا كند به آفتى گرفتار شديم كه بهتر است نام آن را سبك گرائى و سبك پردازى بگذاريم . به هر حال بحر طويل امروز خيلى كم اجرا مى شود. مگر توسط ميانداران قديمى و مداحان قديمى كه امروز شورهاى بى محتوا جاى آن را گرفته است . براى استفاده عزيزان يك نمونه كامل از بحر طويل را در اينجا مى آوريم .
بحر طويل راجع به حر عليه الرحمه از غلامرضا سازگار

در صف و كرب و بلا لشگر شيطان چو مصمم شدى از جور و جفا در پى قتل پسر احمد مختار بهين حجت دادار ولى الله ابرار يگانه پس حيدر كرار در آن مرحله حر بود گرفتار فتاده به تنش لرزه در آن عرصه پيكار به دل داشت زغم آه شرر بار گهى بخت به جنت كشدش گه بسوى نار سرشكش ‍ به رخ و گفت كه اى قادر جبار، من و جنگ حسين ابن على رهبر احرار به ذات احد داور غفار كه هرگز نكنم رو بسوى نار، به ناگاه چو خون يكسره جوشيد و خروشيد همه هستى خود باخت فرس تاخت بسوى حرم يوسف زهرا و به لب داشت بسى ذكر و دعا را
حسين جان توبه كردم             بيا دور بگردم         تويى درمان و دردم

پسر فاطمه فرمود كه اى حر رياحى تو دگر حر حسينى يار ام الحسينى تو بريرى تو زهيرى تو على اكبر و عباس رشيدى تو همه صدق و صفايى تو همه شور ونوايى تو دگر از شهدايى تو گل سرسبد كرب و بلايى تو دگر توبه نمودى تو به ما چهره گشودى زهى از حسن ختامت زهى از قدر و مقامت زهى از شور كلامت زهى از مشى و مرامت چه شود تا كه بيايى به برما و
بينى كرم و عفو خطا را         صفا آوردى اى حر          چها آوردى اى حر

حر چو ديد آنهمه لطف و كرم و بخشش و احسان و عطا گفت : كه اى شمس ‍ هدى نور خدا سيد خيل شهداء لحظه اى آرام نگيرم ابدا تا كه شود از بدنم روح برون راس جدا اذن كرم كن كه روم جانب ميدان و به راه تو دهم جان ، و شوم كشته در اين دشت بلا با لب عطشان من اگر راه تو بستم دل زار شكستم به خدا از تو و از زينب و عباس و سكينه خجل استم بلكه جبران كنم از داد جان جرم و خطا را
حسين جانم فدايت         بميرم من برايت         فداى خاك پايت

چون گرفت اذن در آن دشت بلا گشت پر از نور و لا تاخت به سوى يم لا داد بر آن قوم ندا گفت كه اى قهر خداوند جزاتان بنشيند همه مادر به عزاتان كه دل فاطمه شكسته و به روى پسرش آب ببستند شما كافر و پستيد شما كفر پرستيد من امروز دگر حر فداكار حسينم به خدا يار حسينم كه به ناگاه يكى نعره كشيد از جگر و تيغ كشيد از كمر و گشت سراپا شرر و ريخت تن و دست و سرو داد نداى ظفر و رفت كه نابود كند يكسره آن قوم دغا را
شجاعت زنده گرديد        وفا پاينده گرديد         عدو شرمنده گرديد

دشمنان يكسره گفتند كه احسن به چنين غيرت و انى همت و اين عزت و اين صولت و اين هيبت و اين قدرت و اين نيرو اين بازو اين عزم و صلابت كه به هم ريخت بسى ميمنه و ميسره را خصم فرارى شده با خفت و خوارى همه با شيون و زارى فلك انگشت به لب ماند و ملك نعره تكبير زد و تا كه شد از زخم فراوان تن پاكش چو زره تاب زتن داد و فتاد از سرزين خواند شه ارض و سما را
حسين جان كنم          قبولم ببخشا به بتولم         به اولاد رسولم

يوسف فاطمه آمد سوى ميدان سر حر را زوفا بر سردامن بگرفت و نگه از لطف و كرم كرد بر آن كشته آزاده دلداد و فرمود كه اى حر تو دگر شهيدى چه نكو مادر تو نام تو حر گفت دگر همدم مايى شريك غم مايى تو هم محرم و هم محرم مايى و تو همه صدق و صفايى تو سفير شهدايى تو دگر پاك زهر جرم خطايى زتو گيرند دگر اهل وفا درس وفا را
تو ديگر حر مايى         شهيد كربلايى         همه صدق و صفايى



7) فن زمينه خوانى
زمينه خوانى معمولا براى آمادگى بيشتر سينه زنى قبل از نوحه خوانده مى شود. و مداح آرام آرام شروع به خواندن مى كند تابه تدريج سينه زنى شكل بگيرد. در اين حالت مستعمين نشسته سينه مى زنند. رعايت چند نكته در اين قسمت الزامى است .
1) ذكرهايى زمينه كوتاه باشد تا مستمع بلافصله ياد گرفته و جواب دهد اگر مطلب و دم طولانى باشد هم مستمع هم مداح به مشقت افتاده و از هدف يعنى آماده سازى و زمينه چينى سينه زنى دور مى افتد.
2) استفاده از اشعار جانسوز كه حتى در بين زمينه حالت حزن و اندوه و همراه با گريه باشد. خيلى مناسب است .

8) فن شور خوانى
شورخوانى از قديم مرسوم و معمول بوده ولى بعد از انقلاب به لحاظ برپايى محافل شهدا اعم از تشيع شهدا به ويژه شهداى برجسته انقلاب مثل حوادث هفتم تير، هشتم شهريور شهادت شهداى محراب ، رواج بيشترى يافته و به شكل ها و آهنگ ها و سبك هاى مختلف خوانده مى شود.
شور خوانى بعد از نوحه و واحد اجرا مى شود. و سينه زنى تند و در برخى از موارد. از حال و هواى طبيعى خارج شده و غرق ذكر مى گردند كه عموما جوانان عزيز بيشتر به اين بخش علاقه مند هستند. اما امكانات مهمى در شورخوانى وجود دارد كه بايد حتما مراعات شود.
1) حتما بعد از نوحه و واحد خوانده شود.
2) جدا از مضامين موهن و شرك آميز (حسين الهى ، على الهى ، انا عبدالرقيه يا الفاظى كه احساس لات منشى و كوچه بازارى مى رود مثل باهاتم ، چشاتم ، پرهيز شود.
3) حتما شورخوان خودش در اوج شور و حال باشد.
4) مضامين مورد استفاده در شور با معنوى ، عاطفى و احساسى داشته باشد تا به حزن و اندوه فراوان شورخوانى صورت پذيرد.
5) سينه زدن طورى نباشد كه مورد وهن قرار بگيرد. بايد ميان دارانى تربيت كرد كه كنترل سينه زنى بخصوص در قسمت شورخوانى را به دست بگيرند.
6) البته دردهاى فراوانى در زمينه شورخوانى وجود دارد چون مبناى ما در اين انتقاد نيست و بيشتر آموزش است لذا از ذكر آن پرهيز مى نماييم . (خلاصه كلام اينكه شور بايد همراه با شعور باشد).

9) فن شررپاشى يا تكه خوانى
اين فن از فنون بسيار مشكل ، دشوار، استادانه و هنرمندانه است و اگر كسى به ويژگيها و خصوصيات آن آشنا نباشد مجلس گرم را به سردى مى كشاند. زيرا فن تكه خوانى يا شررپاشى بايد موجب گرمى و افزايش شور و حال مجلس شود.
در شررپاشى يا تكه خوانى به موارد ذيل بايد توجه شود.
1) مداحى در حال خواندن شعرى است كه مداح استاد و كاركشته و با تجربه به تناسب و مقتضاى حال و مضمون و مرثيه و گفتارى خوانده مى شود. گفته اى داغ تر و يا زيباتر با سبك و حال خاصى بيان مداح را قطع نموده و به شكل جذاب باعث دگرگونى محفل مى شود.
مثلا مداحى در حال خواندن اين شعر است :
اى زجمالت فروغ حق متجلى         خاك مزارت بهشت اهل تولى
سينه و دست تو بوسه گاه پيمبر
اينجا مداح استاد كه در مجلس حضور دارد مى گويد پس ميخ دور تازيانه دشمن آنجا چه مى خواست . پس شيطان در بيت حى تعالى چه مى كرد. يادم نمى رود در محفلى مرحوم محمد على مردانى كه وارد محفل شد. چون پيرومرد بود. مداحى كه در حال اجراى برنامه بود اعلام كرد كه حاضرين راه را باز كنند آقاى مردانى تشريف بياورند جلو. مداح استادى سخن را قطع كرد و گفت يا فاطمه يك پير غلام وارد مجلس شد مى گويند راه را باز كنيد. اى كاش يك نفر در مدينه بود مى گفت راه را باز كنيد تا دختر پيامبر عبور كند. و صدها موارد از اين قبيل محافل كه حتما دوستان يا ديده اند و يا شنيده اند.
2) مواردى در تكه خوانى يا شررپاشى دخالت دارد.
مستمع شناسى ، حالت شناسى ، شعرشناسى ، قدرت بيان ، لحن و آهنگ مناسب ، زمان شناسى ، جايگاه و پايگاه مداح در مستمع ، روان بودن و گرم بودن گفتار يا شعر، مطالب و اشعار كوتاه و جانسوز و آتشين .
3) در بعضى از هيئت ها و شهرستانها اين موضوع براى مردم تازگى دارد. و اجراى اين فن شايد اثرات منفى داشته باشد.
4) برخى از شررپاشى و يا تكه خوانى به حالت نمايش است . مثلا آوردن گهواره و يا بچه شش ماهه در روضه حضرت على اصغر، حضور دختر بچه سه ساله محجبه در محفل حضرت رقيه (س ) حضور پدر شهيد در روضه حضرت على اكبر (عليه السلام ).

10) فن قصيده خوانى
قصيده خوانى يكى از فنون برجسته مداحى است و مداحان قديمى بيشتر به اين مسئله مى پرداختند. و عموما قصيده خوانى مورد نظر و تائيد ائمه اطهار عليهم السلام بوده است . زيرا در شعر شعراى بزرگ مثل سيد حميرى ، فرزدق حسان بيشتر قصيده را مشاهده مى نمائيم . قصيده خوانان از مداحان پر مايه محسوب مى شوند. زيرا شاعر در قصيده سعى دارد به موضوعات اخلاقى ، سياسى ، فرهنگى ، اجتماعى ، حماسه ، معارف ، داستان و فضائل و مدايح و مناقب اهل بيت عليهم السلام بپردازد و مستمع شنيدن يك قصيده آنچه نياز دارد به او مى رسد.
براى نمونه قصيده غديريه حاج غلامرضا سازگار را در جلد 1، نخل ميثم ، قصيده مديحه حضرت زهرا (س ) را در كتاب جلوه هاى رسالت سيد رضا مؤ يد با مطلع
اول دفتر به نام خالق اكبر         آنكه سزد نام او در اول دفتر
مطالعه نمائيد تا بر اين ادعا مهر صحه بنهيد.
و اما ويژگيها و نكات مورد نياز در قصيده خوانى
1) در قصيده خوانى مجلس زودتر به مقصد و نتيجه نزديك مى شود و نيازى به مقدمه و مؤ خره نمى باشد. همه كار با شعر انجام مى شود و توضيح و روضه هر موضوع با همان شعر انجام مى شود و توضيح و روضه هر موضوع با همان شعر ادا مى شود.
2) مستمع مطالب بيشترى را مى فهمد و به بيراهه نمى رود و در واقع منحرف نمى شود.
3) مداح بايد براى پياده كردن قصيده به مضامين دقت كند اگر حماسى است محكم بخواند اگر عاطفى است ملايم بخواند. استفاده از حركات دست در قصيده خوانى زودتر مشتمع را به محتوى قصيده آشنا مى نمايد.
4) چون قصيده طولانى است بايد شعر را طورى خواند كه مستمع احساس ‍ كسالت و خستگى نكند.
5) اگر قصيده پيوسته است و موضوعى است نبايد ابيات آن حذف شود.
در آخر بايد متذكر شد كه قصيده خوانى مطلوب است كه متاءسفانه به فراموشى سپرده شده است و كمتر مداحى قصيده خوانى مى كند.

11) فن مثنوى خوانى
مثنوى يكى از قالب هاى شعرى مشهور در شعر فارسى است . اشعار فارسى در قالب فوق بسيار در مداحى اهل بيت (عليه السلام ) كاربرد دارد و شعراى معاصر در اين قالب اشعار و مدح و مرثيه زياد سروده اند. كه بيشتر آنها در شعر آقاى غلامرضا سازگار و حاج على انسانى ، سيد رضا مويد، شفق و ساير شعرا ديده مى شود. اما نكاتى چند راجع به مثنوى خوانى :
1) مثنوى در مديحه خوانى بسيار جذاب است . چون بعضا هر بيت معنى خاص خود را دارد. و معمولا از زيبايى خاصى برخوردار است .
2) در شعر مرثيه ، مثنوى ، اگر شعر خوب باشد. و معانى خوانده شود شايد كمتر به روضه نياز باشد مانند:
هر چه نيرو داشتم بردم به كار         تا نبيند غنچه ام آسيب خار
يا مثلا: خطاب به حضرت زينب (س ) مى گويد:
به كربلا با توجه تقدير كرد         كه داغ يك روزه تو را پير كرد
3) شعر مثنوى در بين المجلس خوانى واحد خوانى ، رديف خوانى و مجلس خوانى از آن استفاده مى شود.
4) اگر برخى از ابيات مثنوى را فراموش كنيم به شرط اينكه پيوسته موضوعى در آن نباشد. به چشم نمى آيد. و در واقع ايرادى ندارد.
5) مثنوى يكى از شعرهائى است كه مى توان با استفاده از آواز موسيقى مثل دشتى ، شور و... آن را خواند كه البته بحث هر كدام متفاوت است و ما اينجا بنا نداريم به موسيقى بپردازيم .

12) فن دكلمه خوانى
خيلى از افرادى هستند كه صداى خوبى ندارند ولى شعر مدح و مرثيه را شاعرانه دكلمه خوانى كرده و با هيجان و احساس و نمايش رفتارى و گفتارى غوغايى به پا مى كنند كه مداحان خوش صدا نمى توانند آنگونه اجرا كنند. دكلمه خوانى در مداحى ويژگيهايى دارد كه برخى از آنها ذكر مى شود.
1) اگر كسى از سرمايه صوتى محروم است مى تواند از اين شيوه استفاده برده و مداحى كند.
2) هنرنمايى در اجراى اين فن بسيار موثر است . و لذا نقش احساس هيجان و تفهيم در شعر بسيار كارائى دارد.
3) اگر در مجلسى همه هنرنمايى صوتى كرده باشند و مداحى دكلمه خوانى كند موفق تر خواهد بود. اگر به مرثيه اش گريه كنند يا نكنند يا به شعر او كسى پاسخ هيجانى بدهد يا ندهد هرگز به اعتبار و آبروى گوينده لطمه وارد نمى شود.
4) رفتار و حركات نمايشى در تفهيم شعر و مضامين آن بسيار مؤ ثر و بر معدل كار مداح مى افزايد.
5) اگر مداح دكلمه خوان ، خودش به گريه و سوز و شور و حال و اخلاص ‍ درونى آميخته باشد، دكلمه خوانى ا و تاثير بسزايى دارد. و كمبود صوت آهنگ را جبران مى كند. و اگر دكلمه خوانى خشك باشد، مسئله بر عكس ‍ خواهد بود.
6) تقليد از شعراى معاصر در دكلمه خوانى چندان موفقيت آميز نبوده و در برخى از محافل هم تمسخرآميز است .
7) صداهاى ضخيم و گرفته و رگ دار طبيعتا محزون و بغض آلود بوده و در مداحى دكلمه خوانى مخصوصا براى اجراى مرثيه بسيار مناسب است و در دكلمه خوانى هم اينگونه صداها بسيار موثر و جذاب است البته اينگونه صداها خدادادى است و كسى به زور نمى تواند از راههاى خطا و نامشروع صدايش را به اين حالت در آورد.
8) هر چه سن و سال مداح دكلمه خوان جا افتاده و مسن تر باشد تاثير آن بيشتر و دل نشين تر خواهد بود.
9) تقوى و وقار و متانت در مداح دكلمه خوان بيشتر موثر است . چون عموم مردم اين نوع مداحى را استادانه تلقى مى كنند.
بايد بيشتر ظواهر امر و تقوى درونى را مراعات نمايند.
در نتيجه دكلمه خوانى نوعى مداحى است . و حتى در مقتل خوانى هم اين روش بسيار موثر موثر است . برخى وعاظ از اين طريق روضه خوانى بدون صوت دل هاى زيادى را منقلب مى كنند.

13) مرصع خوانى
يعنى مداحى شعر و نثر را آميخته اجرا مى كند. كه اين بيشتر در مداحان قديمى مرسوم بود. يعنى قبل از شروع مداحى يا در بين آن يا آخر مداحى سخنورى هم مى كند. كه مورد اعتراض وعاظ و برخى مستعمين هم واقع مى شود كه شما براى مداحى دعوت شده ايد يا سخنرانى از زمانى كه مداحى در كشور رشد كرده كمتر از اينگونه مداحان استفاده مى شود. متاسفانه برخى از مداحان به ويژه در مراسم ختم با پرگوئى ، تمجيد از اشخاص و مدح متوفى و نصيحت هاى تكرارى تعرف خاطرات شخصى ، خودستائى هاى گوناگون وقت مردم را مى گيرند. و مردم هم اعصابشان به هم ريخته و در دورن شروع به بدگويى مى كنند. شكى نداريم كه برخى از مداحان اينقدر مطالعه دارند كه كمتر از يك واعظ نيستند. ليكن توصيه اين است چون مداحى و سخنرانى دو مقوله جداى از هم مى باشند، سخنرانى را در محافل خاص جدا اجرا نمايند و مداحى را هم در جايگاه خود، كه مورد اعتراض مردم و روحانيون و وعاظ نباشيم .
و متاسفانه ديده شده برخى از مداحان جوان به مردم در مجالس امر و نهى كرده و مى گويند از بس گناه كرده ايد قسى القلب شده ايد يا مثلا مى خواستم شعرى را بخوانم ، مجلس اقتضا ندارد مى ترسم حقش ادا نشود.
يا مثلا اگر كسى گريه نمى كند تقوى ندارد. آقا خودش اهل تقوى نيست ، هم ديده شده و هم شنيده ايم مداحى جوان نماز نمى خواند و شب در مجلس ‍ مى شود امام زاده .
البته گاهى لازم است مداح . مجلس را بسازد. مردم را جلو بياورد. يا آنكه بى تفاوتند را متمركز نمايد و مجلس را احيا كند. مداح بايد با گفتن احاديثى راجع به اشك ، شعرهايى در فضيلت گريه با احترام خاص و با تشويق مستمع را جذب نمايد.

14) فن خودخوانى
خودخوانى مهارتى است در مداحى كه هر كسى نمى تواند آن را اجرا كند مگر خيلى در بيان و تفكر و معلومات و هنر سخنورى و ربط سخنان موروثى اكتسابى بهره اى داشته باشد.
خودخوانى يعنى اينكه مداح چه در شعر و چه در مرثيه خوانى سخنان و يا گفتارهايى را داشته باشد كه از ديگران نباشد يعنى نقل قول و حديث و روايت نباشد. از خودش و زائيده فكر شخصى باشد و هر چه كه در دل و زبان و مغز مى پرورد بيان كند. نكاتى راجع به خودخوانى
1) از زبان خود اهل بيت اظهار محبت با شعر يا سخن داشته باشد.
مهر تو را به عالم امكان نمى دهيم         اين گنج پربهاست - ارزان نمى دهم
يا مثلا:
چه شود كه بر سر من به دم ممات آيى
2) خودخوانى اگر از خاندان معصومين عليهم السلام به يكديگر باشد. قواعد و حدود و سقور خاص دارد. و در اين قسمت كار سخت و چارچوب تنگ تر خواهد شد. و لذا هر كسى با هر طريق و هر زبان و بيانى كه دل تنگش ‍ مى خواهد نمى تواند ائمه و خاندان آن بزرگوارن را مخاطب قرار دهد. پس ‍ بايد نسبت به آنان آداب و قواعدى كه خودشان آموخته اند دقت و رعايت كرد. بعضى ها معيار را داستان موسى و شبان مى دانند. اگر چه آن داستان زير سوال است و با اعتقادات راسخ و ناب شيعه موافق نيست و مومرد شك و نقد و بررسى و تفهيم مى باشد. اگر اين گونه بود بى عقل ها با خردمندان يكى بودند و ميان يك فرد عادى با پيامبر يا يك امام و يا يكى از ما فرقى وجود نداشت .
لذا معيار ما قرآن و اهل بيت عليهم السلام هستند. امام معصوم مى فرمايد: ((هر كس به اندازه استعداد و عقلش سنجيده و مورد سوال خواهد بود.))
3) برخى از مداحان و شعرا خيلى عاميانه كلمات و جملات زمان را به زبان لات منشى و بسيار ضعيف بيان كرده و گاهى هم ديگر از حد گذرانده و به زشت گويى مى رسد كه انسان از شنيده و بيان آن شرم دارد. مثل اوستا كريم ، آخدا، قربونتم ، فدات شم ، قربون چشات و از اين عبارات كه زياد است .
در صورتى كه خداوند متعال را كه در اين همه ادعيه با عظمت ياد مى كنند اميرالمومنين (عليه السلام ) خداوند را الهى ، سيدى و مولاى و ربى خطاب مى كند. اين همه عبارات بزرگ و پر معنى در دعاهاى مختلف مخصوصا جوشن كبير، مجير، مشلول و... بكار رفته است .
4) برخى از خودخوانى ها در حدود اعتقادات نيست و از حد شرع خارج است . مثلا
O تا امام حسين (عليه السلام ) شفاعت نكند به طرف بهشت نمى روم (بى حسين بهشت نمى خواهم ) (به خدا جواب نمى دهم جوابم حسينه ) بايد چيزى گفت كه مبناى دينى و اعتقادى داشته باشد.
اگر خداى نباشد زبنده اى خشنود         شفاعت همه پيغمبران ندارد سود
بايد توجه كنيم زنجير زدن ، سينه زدن ، گريه كردن محبت به اهل بيت است و اينطور نيست كه هر گناهى را خواستيم انجام دهيم و منتظر شفاعت اهل بيت باشيم . در سوره مدثر داريم كه شفاعت شفيعان شامل حال چند گروه نمى شود.
يا مثلا مى گويند اناعبدالرقيه ، من حسين اللهيم . ما در سلام ، به امام حسين (عليه السلام ) السلام عليك يا اباعبدالله (سلام بر تو اى پدر بندگان خدا) يا در شهادتين مى گويم اشهد ان محمد عبده و رسوله يعنى عبوديت نزد خدا از رسالت و امامت بيشتر ارزش دارد. اگر حضرت رسول به پيامبرى برگزيده شد به لحاظ عبوديت محض آن حضرت بود. امام به واسطه عبوديت به مقام امامت مى رسد.
برخى هم مى گويند حسين جان بهشت كجا و كوى تو كجا، بايد گفت همه انبياء و اولياء در حسرت بهشت هستند. زيرا قرآن بهشت را محل رحمت الهى معرفى فرموده است .
5) نبايد با وجود آن همه گفتارهاى نورانى خدا، اهل بيت (عليه السلام )، اشعار و مدايح عالى انسان وقت مردم را براى گفته ها پوچ و بى اعتبار و بى ارزش بگيرد، و ضايع كند.
6) يك نوع خودخوانى وجود دارد. مداح از خود اعلام نظر مى كند. مثلا مى گويد.
اجازه بدهيد من جاى زينب جواب مادرش را بگويم .
ما كجا و حضرت زينب (س ) كه جواب او را بدهيم .
7) خودخوانى در دعا خواندن
مثلا در حال خواندن دعا مى گويند:
خدايا چرا مرا خلق كردى ، حالا كه خلق كردى چرا مى خواهى بسوزانى ؟ اگر بسوزانى مگر به تو چيزى اضافه مى شود. و اگر عفو كنى چه چيزى از تو كم مى شود؟ برخى از عبارات در مرز كفر و بى ايمانى است . ما اسم آن را حديث نفس و حرف دل و يا گفتگو با خالق گذاشته ايم و لذا دقت در اين زمينه بسيار ضرورى است .

15) رديف خوانى
رديف خوانى در مداحى از فنون بسيار مهم و برجسته است . و در قديم بيشتر مرسوم بوده است و برخى از مداحان فعلى مشهد و برخى از گذشتگان به اين هم توجه ويژه داشته اند. دوستان مداح اگر اين فن را در مجالس پياده كنند خواهند ديد به اوج ، عظمت و شور و حال مداحى و نظام و يكپارچگى مجالس افزوده مى شود. و به شرح ذيل است .
1) واعظ هر روضه اى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد.
2) واعظ هر روضه اى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد.
3) هر مداحى كه قبلا خوانده است . مداح بعد در همان رديف و قافيه شعر بخواند. حال شعر غزل باشد يا قصيده يا مثنوى يا روضه باشد. مثلا اگر گودال قتلگاه خوانده شد، مداح بعد گودال بخواند.
4) مداحى شعر روضه اى مى خواند، مداح بعد پاسخ آن را مى دهد.
5) از اشعارى استفاده كنند كه هم معنى و مشابه شعر مداحى قبلى باشد.

16) فن غريب خوانى
فن غريب خوانى همانطور كه از عنوان آن مشخص است مداح شخصيت هاى پنهان و غير معروف را معرفى مى كند بعضى از محافل در شهادت است و برخى از ائمه اطهار (عليه السلام ) مانند حضرت باقر، حضرت صادق ، حضرت امام هادى ، امام حسن عسگرى عليهم السلام ، حضرت ام البنين ، ام كلثوم ، حضرت خديجه عليهماالسلام يا شهدايى مثل برير، مسلم بن عوسجه ، حبيب ، عابس بن شيب ، يا اصلا خوانده نمى شود يا كمتر توجه مى شود. ديده شده شب شهادت امام باقر (عليه السلام ) مداح با يك غزل توسل به امام زمان (عج ) بسيار مختصر در چند دقيقه ، اسمى از امام برده و به بهانه علاقه ائمه به روضه حضرت زهرا (س ) يا اباعبدالله مجلس را به آن سمت سوق مى دهند. البته منكر اين نمى شوم هر مجلس بايد با نام ابا عبدالله الحسين (عليه السلام ) ختم شود ليكن حق هر امام معصوم ، بايد در جايگاه خودش ادا شود.
عمل ذيل سبب مى شود تا مراثى بعضى ائمه يا شخصيت ها كمتر خوانده شود.
1) برخى مى گويند شخصيت هاى مذكور آنقدر ماجرا ندارند كه بتوان مدتى در مجلس از آنها مداحى كرد. در صورتيكه اين تصور كاملا اشتباه است . براى هر كدام از شهداى كربلا مى توان يك مجلس كامل اداره كرد. براى ائمه غريب هم از چند مجلس فراتر.
2) عدم آگاهى و اطلاع و توجه برخى شعراى مذهبى به موضوعات و شخصيت هاى غريب ، مداحان هم وقتى ديدند شعرى در آن موضوعات گفته نشده يا خيلى كم سروده شده نمى توانند بيشتر از آن بخوانند در اين جا لازم است يادآورى نمايم كه شاعر اهلبيت حاج غلامرضا سازگار در همه زمينه ها انصافا سنگ تمام گذاشته و براى ائمه غريب و شخصيت هاى پنهان شعر به اندازه لازم و كافى سروده است . كه نخل ميثم 1 و 2 و اشعار متفرقه ديگر ايشان گواه اين مدعاست .
3) علت ديگر ناآگاهى برخى مستمعين و ارزش ندادن و عدم شناخت و تاءثيرپذيرى از مراثى غريب است مثلا آن گريه اى كه برخى از مستمعين براى حضرت عباس (عليه السلام ) دارند براى مرثيه امام صادق (عليه السلام ) و يا حضرت باقر (عليه السلام ) ندارند و اين از عدم شناخت و عرفان مستمع است .
اميدواريم شعرا نسبت به اين مهم توجه بيشترى نموده و مداحان هم مطالعات خود را در اين خصوص افزايش داده تا مجموع مجالس به نام اهلبيت پرشور و گرم برگزار شود.

17) فن چهارپايه خوانى (چارپايه خوانى )
مرسوم است وقتى دسته هاى عزادارى در ايام مصيبت وارد بازار يا خيابان مى شوند. در نقاطى پرجمعيت يا مثلا در صحن امام زاده يا مسجد جامع چارپايه اى براى مداح مى گذارند تا بر بالاى آن ايستاده و مردم عزادار را بگرياند. اين روش را چارپايه خوانى مى گويند كه ويژگيهايى دارد كه به برخى از آن اشاره مى شود.
1) در چارپايه خوانى مداح بايد آنقدر بر بيان و شعر و گفتار خود اشراف داشته باشد كه حتى يك تپق هم نزند. يعنى كاملا بر اوضاع و احوال محفل مسلط باشد.
2) مداح بايد روانشناس و مستمع شناس باشد. و بايد بداند كه چگونه بخواند و از چه بگويد در مردم تاءثير بيشتر خواهد داشت .
3) در اين فن مداح بايد مجلس را سريع به اوج برساند. و زياد معطل نكند.
4) اشعارى كه بالاى چارپايه خوانده مى شود بسيار داغ و پرهيجان باشد.
5) مرثيه انتخابى بايد طورى باشد كه صحنه سازى داغ و تصوير نوين داشته باشد.

18) تازه خوانى
تازه خوانى يكى ديگر از عوامل مهم و تاثيرگذار در مجلس است . بعضى از مداحان چون شناخته شده اند ديگر به فكر تازه خوانى نيستند. فقط نان معروفيت را مى خورند. وقتى نوارهايشان را مى شنويم مى بينيم اكثرا تكرارى مى خوانند يا با كمى تغيير روشن و آهنگ بعضى ديگر با همين شرايط مى بينيم كه اگر شعر و مضمون و مطلب تازه نخوانند خودشان رضايت ندارند لذا زحمت مى كشند كه خداوند بر تعداد و توفيق اين گروه مى افزايد.
البته برخى اشعار و تك بينى ها، دم هاى دو دسته از قديم الايام خواندن آنها مرسوم بوده و مردم هم با آنها خود گرفته اند و اين دسته اشعار مستثنى هستند. نقل :
اى اهل حرم مير و علمدار نيامد - جوانان بنى هاشم بياييد - گلى گم كرده ام مى جويم او را - امشبى را شه دين در حرمش مهمان است . اينها با گوشت و پوست و خون و مرام و مسلك مردم در آميخته .
منظور ما از تازه خوانى استفاده از اشعار و نوحه هاى جديد كه داراى مضامين عالى ، روح عاطفى و احساسى و همراه با رعايت اصول و قواعد شعرى مى باشد. متاسفانه برخى مداحان براى پر كردن اين خلاء به استماع نوارهاى خواننده هاى معلوم الحال طاغوتى و مبتذل و غنا و حرام روى مى آورند كه مايه تاسف است .

19) فن گريز و پل سازى
اين فن از فنونى است كه اگر مداح به آن آشنا نباشد و نتواند آن را به خوبى اجرا كند. اذهان مستمعين پراكنده و لذا دير با موضوع و مضمون ارتباط برقرار مى كنند. و بارها ديده شده گريز و پل سازى مناسب و به جا يكباره مجلس را متحول مى كند اين فن به سه صورت انجام مى شود.
1) از خودخوانى به مدح و مرثيه
2) از مدح خوانى به مرثيه
3) از مرثيه به مرثيه ديگر

1) از خودخوانى به مدح و مرثيه
در قسمت اول مداحى درحال خواندن اين شعر است .
يابن الحسن بيا كه حلول محرم است         شادى به ما حرام شد و ايام ماتم است
تا جايى كه مى گويد:
سقا زتشنگان حرم شرمسارند         خشك ز شعله خجالت او نهر علقمه است
بر عاشقان سياحت گلها حرام شد         خاكم به سر قامت سرو على خم است

2) از مدح خوانى به مرثيه
2) مداح شعرى را در مدح يكى از معصومين (عليه السلام ) شروع مى كند. برخى از ابيات شعر اشاراتى به مصيبت شده است . در هر بيت كه مداح آمادگى دارد يا زمينه آن قبلا توسط واعظ يا مداح قبل فراهم شده است .
از مدح به مرثيه گريز مى زند.
به مثال ذيل دقت فرمائيد در توصيف حضرت زهرا (س )
على زماه جمالت چو پرده بردارد         خدا به ديده او جلوه دگر دارد
چند بيت اين قصيده مدح است تا جائى كه مى گويد.
غمت شكست على را چنانكه در دل شب         پى جنازه تو دست بر كمر دارد
در اين جا از مدح به مرثيه روضه و مصيبت تشييع جنازه حضرت زهرا (س ) اشاره مى شود.
يا در شعر ديگر
اى زجمالت فروغ حق متجلى         خاك مزارت بهشت اهل تولى
در ادامه
با كه بگويم كه به جاى مزد رسالت         سيلى خوردى كنار تربت بابا
يا راجع به امام صادق (ع )
اى روى تو قبله خلايق         يا حضرت كاشف الحقايق
افسوس كه حرمتت شكستند         پيوسته دلت ز كينه خستند

3) از مرثيه اى به مرثيه ديگر
مثلا در روضه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) مى خوانيم بدن حضرت سه روز در ميان آفتاب ماند. اهل شيعيان آمدند بدن آقا را اول گلباران كردند و سپس با احترام تشيع و به خاك سپرده اند. اما كربلا به جاى گل سنگ و نيزه بر بدن اباعبدالله(ع) زدند.
يا در روضه امام رضا (ع):
هنگام جان دادن جوادش را بالاى سرش مشاهده كرد. و امام جواد (عليه السلام ) سر پدر را بر روى دامن گرفت اما اين قضيه كربلا بر عكس شد. پدر آمد و سرجوان خود را بر روى دامن گرفت .
يا در روضه حضرت زهرا (س ):
حسنين آمدند روى بدن مادر افتادند اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با احترام آنها را از بدن مادر جدا كرد.
اما كربلا وقتى سكينه (س ) آمد كنار بدن بابا با تازيانه او را از بدن جدا كردند.
بخش هشتم بايد و نبايدها در مدايح و مراثى اهل بيت (عليه السلام )
در مقدمه اين بخش توجه برادران عزيز مداح را به ارزش كار مداحى جلب مى نمايم .
1) مكرر اين حديث را شنيده ايد. هر كس بگرياند، گريه كند و يا خود را به گريه بزند بهشت بر او واجب است .
2) امام صادق (عليه السلام ) و امام رضا (عليه السلام ) علاقه بى حد و حصرى به روضه اجداد خود بويژه آقا اباعبدالله الحسين (عليه السلام ) داشته و مرتب مادر حسين (عليه السلام ) را مورد عنايت خويش قرار مى دادند كه مشهورترين آنها سيد حَمَيرى ، كُميِت اسدى ، دِعبل خُزائى مى باشد.
3) صاحب جواهر (عليه الرحمه ) فرمودند سه خط شعر روضه براى اهل بيت (عليه السلام ) را با تمام كتب فقهى من جمله جواهر الكلام عوض ‍ مى كنم .
4) هِمفر جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى در كتاب خاطرات خود با ترجمه دكتر محسن مويد، چاپ 1361 اذعان نموده است كه يكى از دشواريهاى استعمار در كشورهاى اسلامى بويژه كشورهاى شيعه نشين برپا داشتن مراسم عزادارى امام حسين (عليه السلام ) از سوى شيعه و اجتماعات بزرگ سوگوارى در ماههاى محرم و صفر و ايراد منظم خطابه ها و سخنرانى هايى كه در تقويت و استحاكم مبانى ايمان مسلمين نقش ‍ انكارناپذير دارند و آنان را به رفتار نيك وامى دارد. و لذا مراكز عزادارى امام حسين (عليه السلام ) يا تكايا بايد به ويرانه ها مبدل شود. براى اين منظور اقداماتى انجام شود. كه به برخى از آنها اشاره مى شود.
1) وارد كردن بدعت ها و خرافات در جلسات امام حسين (عليه السلام ) مثل علم هاى سنگين آهنى .
تذكر: علم در عزادارى از سنت هاى دينى و حسنه است و به شكل عمودى است و بيرق يا پرچم بر روى آن نصب مى شود. منظور نويسنده از علم ، علم هاى چند تيغه آهنى است .
2) بى محتوى ساختن نوحه ها، اشعار كه باعث مى شود. علما، متدينين و افراد سابقه دار در عزادارى كمتر رغبت كنند به اين جلسات بروند و فقط جوانان مى مانند با صدر شور و احساس آنوقت ما اهداف و برنامه هاى بعدى را پياده مى كنيم .
3) انتخاب وعاظ و نوحه خوانها يا تعزيه خوان هايى كه سوء سابقه دارند كه در نتيجه علاقه مردم به اين جلسات كم مى شود.
4) چاپ و نشر كتب و جزوات كه حاوى اشعار بى محتوى و دون شاءن اهل بيت عليهم السلام مى باشد.
5) ايجاد شك و گمان نسبت به جلسات مذهبى و هرگونه جماعات ديگر در كشورهاى اسلامى .
6) تبليغ مذاهب من درآوردى براى پيروان تشيع مذهب حسين اللهى در غرب و شمال ايران مذهب على اللهى ، در طوس يا خراسان مذهب هشت امامى در اصفهان مذهب صادق اللهى .
7) تقويت غلات (جمع غلو) در شيعه به بهانه علاقه زايد الوصف به خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
تذكر: ائمه طاهرين (عليه السلام ) بويژه امام صادق (عليه السلام ) غلو را به شدت نهى نموده و يكى از خطرات دين هم محسوب مى شود.
8) ايجاد ابتذال در نوحه سرائى ها و اشاعه فرهنگ غربى (سوت زدن در محافل ) به بهانه جذب عده اى و صدها مواردى ديگر. مشاراليه در ادامه يادآور مى شود. كتابى است در انگليس به نام (اسلام را چگونه نابود كنيم ) و آنچه در اين كتاب در جهت تخريب دين بويژه در بحث عزادارى امام حسين (عليه السلام ) يافته ام عالى به نظر مى رسيد كه بهترين و عملى ترين برنامه هايى بود كه من و همكارانم وظيفه داشتيم در ممالك اسلامى انجام دهيم .
گمان مى كنم اهميت جايگاه مداحى اهلبيت عصمت و طهارت (عليه السلام ) در اين مقال نمى گنجد و به اين چند بندختم نمى شود. اما براى روشن شدن اذهان كافى به نظر مى رسد. حال با توجه به حساسيت اين مهم به بيان بايدها و نبايدها در مداحى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى پردازيم .
1) بيائيم دست به دست هم دهيم و همگى از اشعار خوب و پرمايه استفاده كنيم . اگر به شعرايى مثل سيد حيمرى ، فرزدق ، دعبل ، كميت و ديگر شعرا و ادباى مذهبى توجه كنيم ، مى بينيم سطح شعر مذهبى در گذشته خيلى بالاتر بوده و در نوع خود سخت ترين و محدودترين شعر بوده است و هر شاعرى توانايى سرودن اين نوع شعر را بدون كسب سرمايه هاى لازم علمى و معنوى نداشته است . متاسفانه شعراى خوب تا زنده اند مورد توجه قرار نمى گيرند وقتى از دنيا مى روند چاپلوسى ها و تعريف و تمجيد شروع مى شود. مگر مرحوم شهريار را نداشتيم آنقدر مشكل داشت . شاعر را مى شناسيم بواسطه صاحبخانه اش با او آشنا شده ام وقتى به ديدنش رفتم در بدترين وضع ممكن بسر مى برد. همين شاعر فقط صدها بيت شعر ناب فقط براى حضرت معصومه (س ) سروده است و هزاران بيت شعر براى ساير اهلبيت كه حتى قدرت چاپ شعرش را ندارد. اما هر سال محرم كه فرا مى رسد صدها جزوه جيبى و كوچكتر با صدها عنوان دارد وارد بازار مى شود.
كه غير از چند جزوه انگشت شمار بقيه اصلا قابل ارائه در مجالس اهل بيت نيست . عموم آنها توسط مداحان سرشناس خوانده و نوار و سى دى آن در سطح كشور تكثير و در اختيار مردم است شما را به خدا چه كسى بايد بهداد وضع چاپ و نشر شعر برسد. مگر نخل ميثم سازگار، دل سنگ آب شد انسانى ديوان هاى مويد، چه عيبى دارد كه همه بايد اشعار بى محتوى بخوانيم . مى گويند مردم شعر محاوره اى فولكور (فولك ور) را بيشتر مى پسندند چه كسى بايد سطح فكر مردم را بالا ببرد البته در شعر محاوره اى هم ما اشعار پر محتوى و جانسوز همراه با عاطفه داريم . مثل اشعار حاج احمد آرونى ، حاج قاسم ملكى ، شيهد غلامعلى رجبى ، جانباز عزيز محمود ژوليده حتى بعضى از اشعار حاج على انساين و حاج غلامرضا سازگار اما همين هايى كه داراى محتوى است يا خوانده نمى شود يا كمتر خوانده مى شود.
مقام معظم رهبرى در يكى از ديدارهاى خود با مداحان فرمودند:
((توصيف جسمى معصومين مثل وصف زلف و ابرو و دهان و چشم ... يك طرف قضيه است مهمتر از همه ذكر معارف و فضائل اخلاقى و روحانى آنان است كه لازم است بيان گردد و آن جلوه هايى از زندگى آن كه به ما درس اخلاق و دين مى دهد را بايد بازگو گردد.))
وقتى اين شعر را براى يك پزشك مسيحى قرائت كردم . گفت حقيقتا امام و پيشواى بر حق جامعه اميرالمؤ منين و همسر و فرزندان او هستند.
مى زند پس لب او كاسه شير         مى كند چشم اشارت به اسير
يا درباره حضرت زهرا (س )
اين شنيد ستم كه آن گلدسته باغ عفاف         جامه نو را به سائل مى دهد شام زفاف
اين عمل ثانى ندارد در جهان بى اختلاف         جز على كه داد شمشيرش به دشمن در مصاف

نام مقاله : آموزش اصول و فنون مداحى
تهيه شده در: مؤ سسه هنر و ادبيات آئينى عاشورا
نام نويسنده : قاسم رضايى



اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم