درباره وبلاگ
هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)
ورود کاربران
آخرين مطالب ارسالي
- سالروز شهدای هفتم تیر و روز قوه قضائیه
- روز خاص زیارتی امام رضا علیه السلام
- درگذشت استاد کریم خانی تسلیت باد
- تصنیف بسیار زیبای "قطعه ای از بهشت"
- میلاد امام علی بن موسی الرضا(ع)
- چهل حدیث از امام رضا (ع)
- صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
- قطعه "سبزه نوروز" از دکتر اصفهانی در وصف امام رضا علیه السلام
- نماهنگ امام رضا(ع) با صدای حامد زمانی
- سالروز ارتحال رهبر کبیر انقلاب و نیمه خرداد
- ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختران
- زندگینامه حضرت معصومه (س)
- کرامات حضرت معصومه (س) از زبان خادمان حرم
- عظمت و کرامت حضرت معصومه سلام (س) در روایات
- شهادت امام جعفر صادق (ع)
- معجزات و کرامات امام صادق علیه السلام
- زندگینامه امام جعفرصادق(ع)
- چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع)
- روز آزادی خرمشهر گرامی باد
- نیمه شوال سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
نويسندگان
آمار بازديد
آنلاين : 1 نفر
بازديد امروز : 41517 نفر
بازديد ديروز : 32758 نفر
بازديد ماه : 74275 نفر
بازديد سال : 41516 نفر
کل بازديد : 313058 نفر
تعداد اعضا : 10 نفر
کل مطالب : 1937
نظرات : 68
مرثیه عبدالله بن الحسن(ع)
کودکی را نام عبدالله بود
با عمو در کربلا همراه بود
از گل رخسار داغ لاله بود
لاله اش را از عطش تبخاله بود
همچو بخت اهل بیت بو تراب
بود ظهر روز عاشورا به خواب
لحظه ای آن ماه رو در خواب بود
آب اندر خواب هم نایاب بود
گرچه بودش از عطش سوزان جگر
در دلش عشق عمو بُد بیشتر
گشت چون بیدار از بهر عمو
خیمه ها را کرد یک سر جستجو
کودک آن دم سر سوی صحرا نهاد
بر سر چشم ملائک پا نهاد
شد برون از خیمه ها آن ماه روی
کرد سوی قتلگاه شاه روی
گفت خواهر از منش مایوس کن
ساعتی در خیمه اش محبوس کن
دامنش بگرفت زینب با نیاز
گفت جانا زین سفر برگرد باز
از غمت ای گلبن نورس مرا
دل مکن خون داغ قاسم بس مرا
گفت عمه والهم بهر خدای
من نخواهم شد ز عمّ خود جدای
دور دار ای عمّه از من دامنت
آتشم ترسم بسوزم خرمنت
جذبه ی عشقش کشان سوی شه اش
در کشش زینب به سوی خرگه اش
عاقبت شد جذبه های عشق چیر
شد سوی برج شرف ماه منیر
دید شه افتاده در دریای خون
با تن تنها و خصم از حد فزون
گفت سویت نَک بکف جان آمدم
بر بساط عشق مهمان آمدم
بانگ زد بر او که ای جان عزیز
تیغ می بارد در این دشت ستیز
تو به خیمه باز گرد ای مه وشم
من بدین حالت که خود دارم خوشم
دید ناگه کافری در دست تیغ
آورد بر تارک شه بی دریغ
نامده آن تیغ کین شه را به سر
دست خود را کرد آن کودک سپر
تیغ بر بازوی عبدالله گذشت
وه چه گویم چه ز آن بر شه گذشت
گفت دستم گیر ای سالار کون
ای به بی دستان به هر دو کون عون
شه چو جان بگرفت اندر تنش
دست خود را کرد طوق گردنش
مرغ روحش پر به رفتن باز کرد
هم چو باز از شصت شه پرواز کرد
جیحون طلوعی گرگانی
تعداد بازديد : 60 | ارسال نظر(0) | نسخه قابل چاپ | موضوع: عبدالله بن الحسن(ع),
برچسب ها: مرثیه عبدالله بن الحسنع
جستجو
پربازديدترين مطالب
پيوندها
- پرچم سرخ یا حسین
- مختارنامه ای ها
- پایگاه جامع عاشورا
- ایران و جهان چند قطبی
- ایران ارتوپد
- دریای خزر
- داستان برای کودکان و نوجوانان
- تغذیه سالم و درست
- هیئت انصارالحسین (ع) شهدای آذریهای تنکابن
- هیئت انصار الحسین
- بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی
- بچه های شیعه
- سایت مسجد جمکران
- پایگاه اطلاع رسانی تعزیه ایران
- تجربه های آموزشی قرآنی
- دار الایتام امام هادی (ع)
- آموزش زبان انگلیسی برای کودکان
- کوچکترین مرد کربلا
- پایگاه مقاومت شهدای پسکلایه کوچک
- شجره طیبه صالحین
- فروشگاه اسلام مارکت
- آموزش مداحی امیرپور خادم العباس
- شیعه نیوز
- شیعه لیدرس
- هاست رایگان
- پوسترهای مذهبی
- مجمع جهانی حضرت علی اصغر(ع)
- دختران آفتاب
- سایت آیت الله سیستانی
- مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
- تو فقط لیلی باش
- طرح عفاف و ترویج حجاب
- حسینیه نوحه
- طراحی سایت
- ریاحین
- سبک زندگی اسلامی
- کتابخانه احادیث شیعه
- اسلام کوئست
- مسجد الزهرا
- عقیق