تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
فایل گپ
بیگ بلاگ
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
خرید ملک در دبی
آموزش خلبانی
دانلود فارسی ساز بازی ها
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
شرکت تولید کننده ساندویچ پانل
ساندویچ پانل سردخانه
ساندویچ پانل کلین روم
دزدگیر هایکویژن
دزدگیر هایکویژن
هوش مصنوعی فارسی
تابلو دکوراتیو
حفاظ شاخ گوزنی
درب آکاردئونی
درب فرفورژه
حفاظ پنجره
لابراتوار نورقائم


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 1 نفر
    بازديد امروز : 74373 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 107131 نفر
    بازديد سال : 74372 نفر
    کل بازديد : 345914 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1982
    نظرات : 69


Thumb

ایام فاطمیه بود و من هر هفته سعی می کردم خودم رو به دعای توسل مسجد جمکران برسونم فصل تابستون بود و مردم در گوشه و کنار حیاط مسجد جمکران نشسته بودند و ذاکر اهل بیت حاج آقا خورشیدی هم دعا رو می خوند هر از چندگاهی هم ذکر مصیبت حضرت زهرا(س) را می گفتند و مردم هم با ذکر یا زهرا و یا زهرا  التماس دعای خودشون رو از صاحب مجلس می طلبیدند.


یادم میاد که تو لحظه هایی که مردم یا زهرا می گفتند ناگهان جمعیتی از کنار مسجد و از قسمت خانم ها بچه ای رو سر دست بلند کردند و فریاد میزدند یا زهرا و با دیدن این صحنه بقیه مردم هم جمع شدند و شروع کردند دنبال بچه ای که سر دست گرفته بودند راه افتادند.
سیل جمعیت مردم همه با اشک و گریه زار میزدند و یا زهرا می گفتند و بچه رو بردند تو یک ساختمانی که در حیاط مسجد بود.

کسانی که در کنارم بودند در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود زمزمه می کردند که کسی شفا گرفته. پرسیدم که ماجرا چی بوده ولی همه بی اطلاع بودند.


هفته بعد باز به جمکران رفتم و در شروع دعا ذاکر اهل بیت داستان دختر بچه ای رو که چند روز گذشته شفا گرفته بود رو اینطور تعریف کرد:
تو هفته قبل دختر بچه ای که لال مادر زاد بوده و نمی تونسته صحبت کنه شفا گرفته مادر این دختر بچه که از همه جا نا امید شده نذر میکنه که چهل شب این بچه رو با پای برهنه از قم تا جمکران پیاده بیاره و این دختر بچه رو بعد از زیارت قم با پای برهنه تا جمکران می آورده که دیشب در حالی که همه ذکر یا زهرا می گفتند این دختر بچه هم زبان باز میکنه و اولین ذکری که به لب میاره یا زهرا بوده و با جمع شروع میکنه به فریاد زدن یا زهرا که مادر بچه و دیگران متوجه میشن ...
من هم با شنیدن این داستان واقعا به فکر فرو رفتم که ما چقدر از اولیا و انبیا دوریم و این عزیزان بزرگوار چقدر به ما نزدیک...

بر اساس خاطرات یکی از خادمین هیئت




اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم