تبلیغات X
سفارش بک لینک
نرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکی
آموزش ارز دیجیتال
لباس خواب
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
جعبه لوح تقدیر
مجوز موسیقی
وی شاپ
Buy kaspa miner
Buy ks3
Ks3 miner
هنگ درام
لیوان حجامت شعبانی
تولید پاکت پستی
ارسال بسته
فایل گپ
پنل فروشندگان


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 1 نفر
    بازديد امروز : 58323 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 91081 نفر
    بازديد سال : 58322 نفر
    کل بازديد : 329864 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1979
    نظرات : 69


Thumb

یکی از دوستان صمیمی ما که در موسسه مالی مشغول به کار بود از شرایط کار در محل کارش راضی نبود . حقوق و مزایایی که می گرفت تامین مخارج زندگی اش رو می کرد ولی خودش می گفت به یقین می دونم که روزی من حرام هست اگه حرام هم نباشه حداقل شبه هست.


خانمش که از سادات بود می گفت متوجه شده بودم که مدتیه هر موقع میاد خونه ناراحته و همش تو فکر هست، موقعی که نمازش رو می خونه بعد از نمازش زیاد تو ذکر و دعا و تضرع هست.

فرصت مناسبی پیدا کردم و باهاش صحبت کردم ازش پرسیدم چی شده ؟ همش تو فکری و انگار نگرانی؟
شوهرش بهش گفت که من از روی شما که سادات هم هستی شرمنده ام چون باید روزی حلال رو سفرتون بذارم ولی خانم این رو بدون که حقوقی که من می گیرم حلال نیست و همش از آه و نفرین مردم هست.
خانمش می گفت تعجب کردم ازش علت پرسیدم و بهم گفت که مبالغی که از مشتری ها موسسه بابت جریمه و تاخیر و دیرکرد و سود میگیره اونقدر کمر شکن و بیچاره کننده است که خیلی از این مردمی که بدهکار هستند و توان پرداخت رو ندارند موقعی که به موسسه میان آه و نفرین می کنند و بعضی وقت ها با ما که کارمند هستیم و کاره ای نیستیم درگیر میشن.

این چه روزی بود که خدا سر سفره ما گذاشت.
خانمش می گفت من هم از شنیدن این مطالب متاثر شدم و سعی کردم کمی آرومش کنم

روزها می گذشت و این فکر واقعا آزار دهنده بود و من می دیدم که شوهرم کم کم افسرده میشه و حتی خواستم اون رو پیش یک مشاور ببرم. اما شوهرم یک روز از ماجرای خوابی که شب پیش دیده بود برام گفت که جالب بود


می گفت دیشب تو عالم خواب یک آقای سبز پوش نورانی رو دیدم و متوجه شدم آقا امیر المومنین هستند با دیدن ایشون گریه ام گرفت و به زانو افتادم و زار زار گریه می کردم و شکایت کارم رو کردم که چه جوری ما لقمه حلال و حراممون یکی شده و به کی پناه ببریم
ایشون فقط یک جمله گفتند: "بلند شو ، شماها مقصر نیستید"

خانمش می گفت به لطف خدا و نظر آقا امیر المومنین با دیدن این خواب وضعیت روحی اش بهتر شده بود و مثل روزای سابق به کار زندگی اش می رسید . از تمام اتفاقایی که تو این مدت افتاده بود و از فرمایشات آقا علی مرتضی(ع) برای هر دو مون فقط یک سئوال باقی مونده بود و اون سئوال این بود:
"پس مقصر کیست؟"

بر اساس خاطرات یکی از خادمین هیئت



اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم