تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
چاشنی باکس
کرگیری
کرگیر
هلدینگ احمدخانی قم
دانلود فیلم
زبان انگلیسی
https://avalpack.com
سئو سایت و طراحی سایت پزشکی
خرید آجیل
همکاری در فروش




هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

درباره وبلاگ


هیئت جوانان عزادار حضرت ابوالفضل العباس(ع) محله پسکلایه کوچک واقع در شهرستان شهسوار بوده و عمده فعالیتهای این هیئت برگزاری مراسم فرهنگی و مذهبی با حضور جوانان ولائی و متدین محل و حمایت پیران و پیشکسوتان می باشد. مکان هیئت: تنکابن - پسکلایه کوچک - خیابان شهید کوهستانی- خیابان شهید بیژن حسین پور - مسجد صاحب الزمان (عج)


ورود کاربران

موضوعات مطالب

- حج
- شعر
- صفر

نويسندگان

آمار بازديد


    آنلاين : 5 نفر
    بازديد امروز : 87546 نفر
    بازديد ديروز : 32758 نفر
    بازديد ماه : 120304 نفر
    بازديد سال : 87545 نفر
    کل بازديد : 359087 نفر
    تعداد اعضا : 10 نفر
    کل مطالب : 1982
    نظرات : 69


24 آبان، سالروز درگذشت فرزانه‏ای فرهیخته و عارفی کامل است که عمر ۷۹ ساله خود را، برای شکوفایی معارف دینی و گسترش آن در جامعه انسانی هدیه نموده و با گذر از دانه و دام دنیایی، سبکبال با توشه‏ای گران‏سنگ چون تفسیر المیزان، به سوی یار پرکشید. بزرگداشت بزرگ‏مردی چون علامه سید محمدحسین طباطبایی، ارج گزاری به تمامی عالمان و دانشمندان دینی است که با سخت‏کوشی‏های خود، دانش، معنویت و روحانیت را به انسان‏ها تقدیم می‏دارند. روح پاکش مهمان سفره رحمت الهی باد.

alame02

دلیل علاقه شهید مطهری رحمت ‏الله علیه
استاد شهید مرتضی مطهری، چنان از علامه طباطبایی تمجید می‏کردند که در هنگام یاد از علامه، تعبیر «روح و جانم فدای او» از ایشان شنیده می‏شد. خود شهید مطهری درباره علت علاقه و ارادت به علامه طباطبایی می‏گویند: من فیلسوف و عارف بسیار دیده‏ام و احترام مخصوص من به ایشان (علامه طباطبایی) نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل‏بیت است. علامه در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می‏کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می‏شد، ضریح مقدس را می‏بوسید، سپس به خانه می‏رفت و غذا می‏خورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».


 10816423475701504712215054761416918013865


شوخ‏ طبعی
یکی از دانش‏پژوهان محضر علامه طباطبایی، درباره شوخ‏طبعی علامه، خاطره‏ای چنین دارد: در مشهد مقدس، روزی برای دیدن علامه وارد منزل ایشان شدم. دیدم ایشان روی تشکی در اتاق نشسته‏اند. با ورود من، علامه از روی تشک برخاست و مرا به نشستن روی آن تعارف کرد ولی من از نشستن خودداری کردم. من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا اینکه علامه فرمودند: بنشینید تا من جمله‏ای عرض کنم. من ادب کرده و اطاعت کردم و روی تشک نشستم. ایشان نیز روی زمین نشسته و فرمودند: «جمله‏ای را که می‏خواستم عرض کنم این است که آنجا نرم‏تر است».


تجلیل از همسر

دختر بزرگوار علامه طباطبایی، درباره ارتباط عاطفی ایشان با همسر خود می‏گوید: رفتار علامه با مادرم بسیار احترام‏آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می‏کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند و ما هرگز اختلافی بین آن دو ندیدیم. پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید می‏کرد و می‏گفت: از اول ازدواج، همیشه با هم یک‏رنگ و یک دل بوده‏ایم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود حرفی نمی‏زد و همه خوبی‏ها را به مادرم نسبت می‏داد. حتی بعد از فوت مادر، ایشان همیشه از مادرم به نیکی یاد می‏کردند و می‏گفتند: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته‏ام، نصفش مال این خانم است.


آخرین نصیحت

یکی از استادان اخلاق، در خاطره‏ای از آخرین ملاقات با استاد خود، علامه طباطبایی می‏گوید: آخرین جلسه‏ای بود که با گروهی از بزرگان، خدمت علامه رفتیم. حال ایشان خوب نبود. به احترام جمع نشست، ولی حرف نمی‏زد. جلسه طول کشید. بعداز آن جلسه، حال ایشان بد شد و ایشان را به بیمارستان بردند. لحظات آخر عمر شریف علامه بود که به ملاقات ایشان رفتیم. ما که از اتاق بیرون آمدیم، از قول خانم ایشان نقل کردند که لحظه مرگ، ایشان چشم‏ها را باز کرد و به گوشه‏ای خیره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود: توجه! توجه! توجه! و از دنیا رفتند. این جمله، یادآور نصیحت همیشگی ایشان بود که شاگردان خود را به مراقبت و پاسبانی از حریم دل دعوت می‏کردند و آن را چون تخم سعادتی می‏دانستند که می‏بایست در مزرعه دل کاشت.


my_documents_my_Gallery_tabatabae2 va ghzi


در سوگ همسر

در روزهایی که علامه طباطبایی در سوگ همسرشان محزون و متأثر بود و اشک فراوانی از دیدگانش بر گونه ها جاری می ساخت، یکی از شاگردان سبب این همه آشفتگی و ناراحتی علامه را از این بابت جویا شده بود، علامه پاسخ داده بود:

« مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم، گریه من از صفا و کدبانوگری و محبت های خانم بود.

من زندگی پرفراز و نشیبی داشته ام. در نجف با سختی هایی مواجه می شدم، من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم، اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود.

در تمام دوران زندگی هیچ گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟… من این همه محبت و صفا را چگونه می توانم فراموش کنم. »


صعود و پرواز شهید

پس از واقعه هفتم تیر که نزدیکان و اطرافیان علامه طباطبایی نمی خواستند خبر شهادت دکتر بهشتی را به علت کسالت علامه به ایشان بدهند، در همین احوال یکی از اطرافیان علامه طباطبایی به اتاق ایشان می روند و علامه به او عبارتی بدین مضمون می فرمایند:

« چه به من بگویید و چه نگویید من آقای بهشتی را می بینم که در حال صعود و پرواز است. »


41974_925



دوست خصوصی همه

در برخورد با شاگردانش تواضع خاصی داشت. یکی از شاگردان معروفش می‏گوید:

«در طول سی سال که با او انس داشتم، می‏دیدم وی نسبت به همه کسانی که علاقه به تحصیل داشتند، فوق‏العاده فروتنی می‏کرد و نسبت به همه طلبه‏ها آن چنان صمیمی و یکرنگ بود، که هر کسی می‏پنداشت تنها او «دوست خصوصی» علامه است.»


nb84m7s3gv50inyrl5s



دیگر بر نمی‌گردم

عبدالباقی طباطبایی فرزند علامه نقل می‌کند، روزهای آخرزندگی علامه کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند ” مقام تکلم “، که فرد می‌گوید: با چه کسی؟ ایشان می‌فرمایند ” با حق “.
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند ” من دیگر بر نمی‌گردم “.
هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت، فقط زیر لب زمزمه می کرد “لا اله الا الله ”
حالات این عارف فرزانه در اواخر عمرگرانبهایش دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و این بیت حافظ را می‌خواندند و یک ساعت می‌گریستند ” کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش، کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ “.
مرحوم آیت الله کشمیری فرموده بودند “شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا (ع) در گذشته‌اند و ایشان را تشییع جنازه می‌کنند؛ صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان از دنیا خواهد رفت و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت “.
علامه طباطبایی در روزهای پایانی عمر شریفشان غیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت‌تر می‌شد تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می‌شوند و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند، تا در صبح یکشنبه ۱۸ ماه محرم الحرام، ۱۴۰۲ هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی هجرت کردند و فردای آن روز آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی (ره) بر پیکر مطهر ایشان نمازخواندند و در بالا سر قبر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شدند.


منبع: سایت زنجانم




اعلانات خيريه



موسسه خيريه محک



بنياد خيريه مهر نور, بنر حمايتي,بنر خيريه,بنر مهر نور


جستجو




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



پربازديدترين مطالب

زيارت اماکن مذهبي


پخش زنده حرم